Tuesday, June 3, 2008

مقالات تصویری یونیسف




صدها سایت و خبرگزاری و وبلاگ و چه و چه هرروز در این تلاشند که برای مردم رنج دیده و بخصوص کودکان کاری کنند. شاید بزرگترین کاری هم که می توان کرد اطلاعرسانی باشد. اینکه اسم کمترشنیده شده ای را در دنیا بشناسانیم و بگوییم که مردمش در چه حالند. که بگوییم که آنجا توفانهایش مادران را از کنار گهواره ها می برد و اینکه چقدر سخت است که گشنه باشی و کودک و کار کنی هیچ نیابی. کنفرانسها برگزار می شود، خیریه ها برپا می شود، آدمها می آیند و می روند و تی شرت آبی رنگ یونیسف می گیرند و تا مادامی که در آن لباسند فکر می کنند کودکی را نجات داده اند. تعداد مقالات تکراری بی نهایت شده. تا جاییکه اکثر سازمانهای بزرگ در سایت خود مقاله هایی می گذارند و از کمکهایشان به مردم دنیا می نویسند. چقدر این مقالات را می خوانیم. از کجا پیگیر مشکلات ریز و درشت آدمهای دنیا می شویم یا بهتر است بگویم چقدر در عرض هفته فرصت مطالعه چنین مقالات و گزارشهایی را داریم؟ از سوی دیگر چه تضمینی برای درک درست و عمیق فجایع دنیا از طریق مقالاتی که اکثرا هم تخصصی هستند وجود دارد؟

با همه این سؤالات که به سراغ وب سایت یونیسف بروید گزینه ای می بینید به نام مقاله تصویری که در دو تا سه دقیقه نمایش عکسهای واقعی از اتفاقات رخ داده شما را به درک عمق مشکلات دنیا می برد. یکی از زیباترین مثالهای آن نمایشی است که از عکسهای مربوط به زندگی بچه های سونامی که توسط خود این بچه ها گرفته شده و یا زیان خودشان یه شما می گویند که از چه چیز بیشتر رنج می برند. یکی عروسکش را گم کرده دیگری از خانه ای که داشته برایتان می گوید و ... خودتان ببینید
There are loads of websites and broadcasts that write about disasters around the world everyday t make a change, to help out the suffered, and so on. Maybe the biggest change they can make is to inform th problems of the world. But, how many of us have that time and interest to read a 5,000 word essay or to search a better article to know more about such things. Excludong th ones who professionally work on these issues, how many people read such papers? How confident are we to grasp a deep understanding of the conditions and the disasters?
If you go to UNICEF website with all these question you will find an option called Photo Essay, each of which just takes about 1 or 2 minutes to take you to the real feeling of a disaster. One of the best examples of them is an essay which is made by the kids of Tsunami. In those essays kids tell you their own stories, one talks to you about her/his lost doll, the other one tells you about their home and... look by yourself.

Monday, June 2, 2008

The edge of Heaven لبه بهشت


لبه بهشت دومین فیلم فاتح آکین فیلمساز ترک-آلمانی است که در واقع قسمت دوم از یک تریلوژی است. فیلم قبلی اش درباره عشق بوده و این یکی درباره مرگ که البته آن هم سویه پنهانی ازعشق است. سناریوی پرمحتوای فیلم جایزه بهترین سناریو را در فستیوال کن سال دو هزار و هفت از آن خود کرده. در حقیقت می توان گفت فیلم با آنکه بسیار به موضوع مرگ پرداخته اما با عشق آغاز می شود و با عشق هم پایان می گیرد. در این فیلم عشق دو زن به یکدیگر در کنار عشق مادر و دختر و عشق پدر و پسر به شیوه ای بسیار ملموس نشان داده شده. در وبلاگی خوانده بودم که فیلم بسیار شعاریست، با آنکه نمی خواهم آنرا رد کنم اما باید بگویم که فضای فیلم بسیار قابل باور و واقعی هم هست. فیلم در آلمان آغاز می شود و در ترکیه تمام می شود. در این فیلم غریبه ها در نتیجه دو مرگی که در داستان فیلم اتفاق می افتد در کنار هم قرار می گیرند و نزدیکان از هم دور می شوند. یکی از صحنه های نمادین و جالب فیلم صحنه انتقال تابوت یکی از کاراکترهای ترک فیلم به هواپیما در یک صحنه و بازگشت تابوت کاراکتر آلمانی به آلمان در صحنه ای دیگر است. در واقع نمادی از بازگشت هریک به خانه هایشان. این فیلم تفاوتهای فرهنگی و همینطور تشابهات فرهنگی و مذهبی را در دو کشور ترکیه و آلمان کنار هم می گذارد و تصویر زیبا و قابل لمسی از زندگی در آنها ترسیم می کند

فیلم لبه بهشت به غیر از جایزه فستیوال کن جایزه جوایز دیگری از جمله جایزه جشنواره لوکس سینمای اروپا را هم به خود اختصاص داده

دیدن این فیلم را پیشنهاد می کنم


The Edge of Heaven is Fatih Akin's second film which pictures a triology. His last triology was about love and as he has claimed this one is more about death. Although this one is not far away from love. Its detailed scenario was the winner of 80th Festival de Cannes in 2007. The film is very picturesque and shows the details of culture both in a Turkish family nad a German one. It starts in Germany and edns in Turkey and at both ends the characters are seizeing love. During the film, as a result of the deaths that happen, strangers become friends and lovers lose each other. It brings a very delightful comparison of both differences and similarities of culture and religion in the two countries.

Other than Cannes festival prize, The Edge of Heaven has won other prizes such as Lux Prize for European Cinema.

I strongly recommend this film.