همیشه این را تجربه کرده ام که پیش از نوشتن پست جدید به وبلاگهای دوست داشتنی سر نزنم اما هر بار وسوسه می شوم و اول کمی وبلاگ گردی می کنم و بعد می نویسم. این بار هم این تجربه را تکرار کردم. مدتها بود به دلیل کار و درس بسیار جان نوشتن نداشتم و کمتر هم به وبلاگهای مورد علاقه ام سر زده بودم. امروز که نه به خاطر سبکتر شدن کارها بلکه آسانگیری در اوج شلوغی تصمیم گرفتم کمی بنویسم پیش از هرچیز فورا سر از آنتی تز در آوردم و نگاهی گذرا کردم و گفتم اینجا را باید عمیقتر بخوانم پس اول کمی توکاخوانی کنم و بعد هم سری به بچه های استرالیا بزنم و وبلاگ آنتونی را هم نگاهی کردم. به شانای هم که اگر سر نزنی انگار وبلاگ ندیدی. دست آخر خواستم بنویسم که گفتم اول آنتی تز را سیر دل ببینم بعد بنویسم... آنتی تز دیدن همانا و قفل شدن زبان و دست همانا... پست یکی مانده به آخرش نفسم را گرفت و ترجیح دادم کمی در فضای زیبای این پست بمانم ... "وای بر عصری که پدران پسران را به خاک بسپارند" برتولت بزرگ